سوره قصص
< نمل - عنکبوت > | |
---|---|
| |
شماره سوره | ۲۸ |
جزء | ۲۰ |
نزول | |
ترتیب نزول | ۴۹ |
مکی/مدنی | مکی |
اطلاعات آماری | |
تعداد آیات | ۸۸ |
تعداد کلمات | ۱۴۴۳ |
تعداد حروف | ۵۹۳۳ |
سوره قَصَصْ بیست و هشتمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۲۰ قرآن جای دارد. دلیل نامگذاری این سوره به نام «قصص»، پرداختن به داستانهای مربوط به برخی از پیامبران است. داستان تولد حضرت موسی، ازدواج او با دختر شعیب، مبارزه موسی با فرعون، داستان قارون و بهانههای مشرکان مکه برای ایمان نیاوردن به پیامبر(ص) از مطالب سوره قصص است.
آیه ۵ سوره قصص درباره پیروزی و به ارث بردن زمین توسط مستضعفان، از آیات مشهور این سوره است که در مباحث مهدویت مورد استناد واقع شده است. در فضیلت تلاوت سوره قصص آمده است کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت بهاندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد.
معرفی
نامگذاری
دلیل نامگذاری این سوره به نام قَصَص (به معنای داستانها) پرداختن به داستان بعضی از پیامبران به ویژه داستان حضرت موسی(ع) است. در آیه ۲۵ سوره قصص واژه «القصص» درباره بیان داستان زندگی موسی نزد شعیب به کار برده شده است. این سوره را سوره موسی و فرعون نیز نامیدهاند که داستان آنها طی آیات ۳ تا ۴۳ آمده است.
محل و ترتیب نزول
سوره قصص جزو سورههای مکی و در ترتیب نزول، چهل و نهمین سورهای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است. این سوره در چینش کنونی مُصحَف، بیست و هشتمین سوره است و در جزء بیستم قرآن جای دارد.
تعداد آیات و دیگر ویژگیها
سوره قصص ۸۸ آیه، ۱۴۴۳ کلمه و ۵۹۳۳ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سورههای متوسط قرآن است و نزدیک به نیم جزء قرآن را شامل میشود. سوره قصص چهاردهمین سورهای است که با حروف مقطعه آغاز شده و به این دلیل که با «طسم» (خوانده میشود: طا سین میم) شروع میشود، جزو سورههای طَواسین دانسته شده است.
محتوا
علامه طباطبایی هدف اصلی سوره قصص را بیان وعده پیروزی مؤمنانی دانسته که قبل از هجرت به مدینه در مکه گروه کوچکی بودند و در سختترین شرایط به سر میبردند و اینکه خداوند بر آنان منت نهاده با پیروزی بر فراعنه زمان، در زمین مُکنت و قدرتشان میدهد؛ به همین منظور به نقل داستان موسی از ولادت تا پیروزی بر فرعون میپردازد.
در بخش دیگری از سوره قصص به داستان قارون پرداخته که با تکیه بر علم و ثروت خود دچار غرور گشت و سرنوشتی مانند فرعون پیدا کرد. تفسیر نمونه بیان داستان نابودی فرعون و قارون در برابر موسی را روشن کننده این نکته برای مسلمانان مکه میداند که نه ثروتمندان مکه و نه قدرتمندان مشرک توانایی مقابله با اراده خدا مبنی بر پیروزی مستضعفان را ندارد.
در بخشهایی از این سوره نیز به درسهایی از توحید و معاد، اهمیت قرآن، وضع مشرکان در قیامت، مسئله هدایت و ضلالت و پاسخ به بهانهجوییهای افراد ضعیف برای ایمان نیاوردن به پیامبر(ص) پرداخته است.
حمایت خدا از پیامبران تا پیروزی بر دشمنان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گفتار سوم؛ آیه ۸۵ - ۸۸ دلداری به پیامبر برای مقاومت در برابر کافران | گفتار دوم؛ آیه ۴۷ - ۸۴ بهانههای مشرکان برای مخالفت با پیامبر | گفتار اول؛ آیه ۳ - ۴۶ داستان حمایت خدا از موسی، از تولد تا پیروزی | مقدمه؛ آیه ۱ - ۲ قرآن، بیانکننده حقایق | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب اول؛ آیه ۸۵ - ۸۶ حمایت خدا از پیامبر تا پیروزی | بهانه دوم؛ آیه ۵۷ - ۸۴ اگر به پیامبر ایمان بیاوریم امنیت ما به خطر می افتد | بهانه اول؛ آیه ۴۷ - ۵۷ چرا قرآن مانند تورات یکباره نازل نشده است | مطلب اول؛ آیه ۳ - ۶ اراده خداوند برای پیروزی بنیاسرائیل بر فرعون | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب دوم؛ آیه ۸۷ بدون توجه به کارشکنیها، مردم را به سوی خدا دعوت کن | پاسخ اول؛ آیه ۵۷ امنیت مکه از لطف خداست | پاسخ اول؛ آیه ۴۸ - ۴۹ کافران تورات را هم باور ندارند | مطلب دوم؛ آیه ۷ - ۱۳ حفظ جان موسی پس از تولد | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب سوم؛ آیه ۸۸ فقط خدا را عبادت کن | پاسخ دوم؛ آیه ۵۸ - ۵۹ ایمان، عامل امنیت است | پاسخ دوم؛ آیه ۵۰ کافران پیرو هوای نفساند | مطلب سوم؛ آیه ۱۴ - ۲۱ نجات موسی از تهدید فرعونیان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پاسخ سوم؛ آیه ۶۰ - ۶۷ سود شما در ایمان است نه در رفاه | پاسخ سوم؛ آیه ۵۱ حکمت نزول تدریجی قرآن | مطلب چهارم؛ آیه ۲۲ - ۲۸ حمایت خدا از موسی در شهر مدین | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پاسخ چهارم؛ آیه ۶۸ - ۷۵ ایمان به خدای واحد وظیفه همگان است | پاسخ چهارم؛ آیه ۵۲ - ۵۶ نشانه حقانیت قرآن، ایمان اهل کتاب است | مطلب پنجم؛ آیه ۲۹ - ۳۵ مبعوثشدن موسی به رسالت | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پاسخ پنجم؛ آیه ۷۶ - ۸۴ ثروت قارون هم امنیت او را تأمین نکرد | مطلب ششم؛آیه ۳۶ - ۳۹ اعلام رسالت موسی و مخالفت فرعونیان با او | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب هفتم؛ آیه ۴۰ - ۴۲ پیروزی موسی بر فرعون و لشکریانش | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مطلب هشتم؛ آیه ۴۳ - ۴۶ بیان دقیق سرگذشت موسی، نشانه حقانیت پیامبر اسلام | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داستانها و روایتهای تاریخی
- داستان موسی و فرعون: آیههای ۳-۴۳
- رشد موسی در خانه فرعون: سربرافراشتن فرعون و ستم به مردمان، تولد موسی و به آب انداختن او توسط مادرش، از آب گرفتن موسی توسط خاندان فرعون، درخواست همسر فرعون برای نگاهداری موسی، بازگشت موسی به دامان مادر. (آیههای ۴-۱۴)
- کمک کردن به فردی از بنی اسرائیل: مداخله موسی در نزاع و کشتن دشمنش، رسیدن خبر به موسی دربارهٔ طرح قتلش از سوی سران قوم، خروج موسی از شهر. (آیههای ۱۵-۲۱)
- فرار موسی به مدین: کمک به دختران شعیب، گفتگوی موسی و شعیب، درخواست یکی از دختران برای استخدام موسی، قرار شعیب با موسی دربارهٔ ازدواج با یکی از دختران و هشت سال کار کردن موسی برای شعیب، پایان مدت و بازگشت موسی. (آیههای ۲۲-۲۹)
- گفتگوی موسی با خدا در طور: مشاهده آتش در کوه طور، گفتگوی خدا با موسی در طور، مشاهده اعجاز تبدیل عصا به اژدها و ید بیضا، درخواست موسی برای همراهی هارون، وعده خدا درباره پیروزی موسی و پیروانش. (آیههای ۲۹-۳۵)
- دعوت موسی از فرعون: افتراء سحر به موسی، ادعای خدایی فرعون، دستور فرعون به هامان برای ساخت برج، استکبار فرعون، غرق شدن فرعون در دریا. (آیههای ۳۶-۴۲)
- نزول کتاب بر موسی، بعد از هلاک فرعونیان. (آیه ۴۳)
- داستان قارون: ستم قارون بر قوم موسی، ثروت بسیار قارون، نصیحت قوم به قارون، پاسخ قارون به قوم، زینتنمایی قارون در میان قوم، آرزوی برخی برای همانندی با ثروت قارون و هشدار دیگران به برتری آخرت، عذاب قارون و فرورفتن او و خانهاش در زمین، تنبه آرزومندان ثروت قارون. (آیههای ۷۶-۸۲)
شأن نزول برخی آیات
هدایت فقط در دست خداست
برخی از اهل سنت نزول آیه ۵۶ سوره قصص «إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکنَّ اللَه یهْدِی مَن یشَاءُ...؛در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند...» را در هنگام مرگ ابوطالب دانستهاند؛ هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از او خواست لا اله الا الله بگوید تا او را شفاعت کند ولی ابوطالب به خاطر اصرار ابوجهل و عبدالله بن ابیامیه بر ماندن بر آیین عبدالمطلب، گفت بر آیین عبدالمطلب میمانم. در مقابل تفسیر مجمع البیان این روایت اهل سنت را صحیح نمیداند؛ چراکه اگر بنا بر نظر اهل سنت خداوند کفر ابوطالب را خواسته و پیامبر ایمان او را، میان اراده خدا با اراده رسول خدا مخالفت وجود خواهد داشت و این برای پیامبر اسلام شایسته نیست؛ افزون بر این به اجماع اهل بیت(ع) ابوطالب مؤمن از دنیا رفت و عدم اظهار علنی ایمانش را به این دلیل دانستهاند که بتواند از نیرنگها و دشمنیها علیه پیامبر جلوگیری کند و واسطه برای اصلاح مشرکان شود.
در دیگر کتابهای تفسیری نیز نزول این آیه را ناظر بر اصرار پیامبر(ص) بر ایمان آوردن قومش و به ویژه خویشان نزدیک دانستهاند و نزول آن را درباره ابوطالب به دلیل وجود روایاتی مبنی بر ایمان او مردود میدانند.
ترس از آواره شدن مانع از ایمان آوردن
درباره نزول آیه ۵۷ سوره قصص «وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَیٰ مَعَک نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا...و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدایت پیروی کنیم، از سرزمین خود ربوده خواهیم شد...» آوردهاند که حرث بن نوفل به پیامبر(ص) گفت: ما به راستگویی تو یقین داریم؛ ولی اگر از تو پیروی کنیم ممکن است تمام عرب علیه تو متحد شوند و ما را از مکه بیرون کنند که این آیه نازل شد و از امنیت و نعمتهایی که خدا به آنان داده بود، سخن گفت و گفته آنان را رد کرد.
ملاقات با وعده نیکوی خدا
آیه ۶۱ سوره قصص «أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ کمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا...؛آیا کسی که وعده نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهرهمندش گردانیدهایم...» را برخی از مفسران درباره علی(ع) و حمزه در برابر ابوجهل یا درباره عمار در مقابل ولید بن مغیره دانستهاند طبرسی اعتقاد دارد که بهتر است آیه را مختص به فرد یا افراد معینی ندانیم وبر هر کس که این صفات را داراست منطبق باشد. وی هم چنین وعده نیکو را در این آیه پاداش بهشت و نعمتهایش میداند.
آیات مشهور
آیه پنجم درباره وارثان زمین، آیه ۸۳ درباره فرجام خوش پرهیزکاران و آیه ۸۸ درباره هلاکت هر چیزی جز ذات خداوند از آیات مشهور سوره قصص است.
آیه ۵
«وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ﴿۵﴾»
(و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم.)
در مباحث مهدویت از این آیه گفتگو شده است. گفتهاند: هرچند آیه درباره پیروزی بنیاسرائیل بر فرعونیان سخن میگوید؛ ولی بیانگر سنتی الهی است که در طول تاریخ جاری بوده است؛ بنابراین شامل قیام امام زمان هم میشود. به نوشته تفسیر نمونه، این آیه به همه جوامع، بشارت داده است که حق بر باطل پیروز خواهد شد و مستضعفان به حکومت خواهند رسید. بر طبق روایتی از امام علی(ع)، بشارت آیه، شامل اهل بیت(ع) نیز میشود.
آیه۸۳ فرجام نیک پرهیزگاران
«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴿۸۳﴾»
(آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند، و فرجام [خوش] از آنِ پرهیزگاران است.)
این آیه و آیه بعد به منزله نتیجهگیری داستان قارون و هم چنین عُلوّ در زمین را از مصادیق فساد دانسته شده که به دلیل اهمیتش جداگانه ذکر شده است. فرجام نیک پرهیزکاران، کسانی که نسبت به دیگران برتریجویی نکرده و آنان را به فساد (پرستش غیر خدا) نکشاندند، مضمون این آیه است که این فرجام نیک را شامل قدرتمندان متواضع نیز میدانند.فرجام نیک(العاقبة) می تواندهم دردنیا وهم در آخرت باشد هرچند نظم آیات اختصاص به آخرت و بهشت را تأیید می کند.
آیه ۸۸ بقاء ذات الهی
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴿۸۸﴾»
(و با خدا معبودی دیگر مخوان. خدایی جز او نیست. جز ذات او همه چیز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوی او بازگردانیده میشوید.)
این آیه را برخی به معنای نابودی همه چیز جز ذات الهی دانسته و برخی ناظر بر این معنا دانستهاند که هر چیزی در این دنیا فانی میشود مگر آن چیزی که برای خدا انجام گیرد که ثواب آن از بین نمیرود. علامه طباطبایی معنای آیه را چنین میداند که غیر از خدا هر موجودی ممکن است و اگرچه به دست خدا آفریده شده در ذات خود معدوم است و تنها موجودی که در حریم ذاتش راهی برای بطلان و هلاکت در او نیست ذات خداوند است که واجب بالذات است.
آیات الاحکام
آیه ۲۷ سوره قصص «قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ...؛ [شعیب] به موسی گفت: «من میخواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده میکنی] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی...» را از آیات الاحکام شمردهاند. طبق مفاد این آیه بر مشروعیت اجاره استدلال شده و برخی آن را دلیلی بر جواز قرار دادن کار زوج به عنوان مهریه زن دانستهاند.نویسنده تفسیر مجمع البیان بر این باور است که شعیب دخترش را بر اساس مهریهای به ازدواج موسی در آورد و جداگانه نیز او را برای چوپانی اجیر کرد.
فضیلت و خواص
- همچنین ببینید: فضائل سور
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده: کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت بهاندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد. در مجمع البیان، به نقل از پیامبر(ص) آمده است: هر کس سوره قصص را بخواند، به تعداد کسانی که حضرت موسی(ع) را تصدیق و کسانی که تکذیب کردند، به او ده پاداش داده میشود.
متن سوره
سوره قصص
مـتـن | ترجمه |
---|---|
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ طسم ﴿١﴾ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴿٢﴾ نَتْلُو عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَىٰ وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿٣﴾ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿٤﴾ وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ﴿٥﴾وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ ﴿٦﴾ وَأَوْحَيْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِيهِ ۖ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي ۖ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ ﴿٧﴾ فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا ۗ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ ﴿٨﴾ وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ ۖ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَىٰ أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿٩﴾ وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَارِغًا ۖ إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿١٠﴾ وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ ۖ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿١١﴾ وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ ﴿١٢﴾ فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّـهِ حَقٌّ وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿١٣﴾ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿١٤﴾ وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَىٰ حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَـٰذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَـٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ ۖ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ ۖ قَالَ هَـٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ ﴿١٥﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿١٦﴾ قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِّلْمُجْرِمِينَ ﴿١٧﴾ فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ ۚ قَالَ لَهُ مُوسَىٰ إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُّبِينٌ ﴿١٨﴾ فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ يَا مُوسَىٰ أَتُرِيدُ أَن تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ ۖ إِن تُرِيدُ إِلَّا أَن تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَن تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿١٩﴾ وَجَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَىٰ قَالَ يَا مُوسَىٰ إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿٢٠﴾ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٢١﴾ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿٢٢﴾ وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّىٰ يُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿٢٣﴾ فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿٢٤﴾ فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا ۚ فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ ۖ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿٢٥﴾ قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ۖ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿٢٦﴾ قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ ۖ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ ۖ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ ۚ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّـهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿٢٧﴾ قَالَ ذَٰلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ ۖ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ ۖ وَاللَّـهُ عَلَىٰ مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿٢٨﴾ فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿٢٩﴾ فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّـهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿٣٠﴾ وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ ۖ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ ۖ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ﴿٣١﴾ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ ۖ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿٣٢﴾ قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَن يَقْتُلُونِ ﴿٣٣﴾ وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي ۖ إِنِّي أَخَافُ أَن يُكَذِّبُونِ ﴿٣٤﴾ قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا ۚ بِآيَاتِنَا أَنتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿٣٥﴾ فَلَمَّا جَاءَهُم مُّوسَىٰ بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَـٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَـٰذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ﴿٣٦﴾ وَقَالَ مُوسَىٰ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ مِنْ عِندِهِ وَمَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ ۖ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿٣٧﴾ وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُم مِّنْ إِلَـٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَـٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿٣٨﴾ وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ﴿٣٩﴾ فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿٤٠﴾ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ ﴿٤١﴾ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَـٰذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿٤٢﴾ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِن بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَىٰ بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿٤٣﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَىٰ مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿٤٤﴾ وَلَـٰكِنَّا أَنشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ ۚ وَمَا كُنتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَـٰكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿٤٥﴾ وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَـٰكِن رَّحْمَةً مِّن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿٤٦﴾ وَلَوْلَا أَن تُصِيبَهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿٤٧﴾ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَىٰ ۚ أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَىٰ مِن قَبْلُ ۖ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿٤٨﴾ قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّـهِ هُوَ أَهْدَىٰ مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٤٩﴾ فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ ۚ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِّنَ اللَّـهِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿٥٠﴾ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿٥١﴾ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِن قَبْلِهِ هُم بِهِ يُؤْمِنُونَ ﴿٥٢﴾ وَإِذَا يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ﴿٥٣﴾ أُولَـٰئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُم مَّرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿٥٤﴾ وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ﴿٥٥﴾ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَـٰكِنَّ اللَّـهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿٥٦﴾ وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا ۚ أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَىٰ إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِّزْقًا مِّن لَّدُنَّا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٥٧﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا ۖ فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَن مِّن بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا ۖ وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ ﴿٥٨﴾ وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَىٰ حَتَّىٰ يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا ۚ وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَىٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ ﴿٥٩﴾ وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا ۚ وَمَا عِندَ اللَّـهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿٦٠﴾ أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ ﴿٦١﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿٦٢﴾ قَالَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَـٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَغْوَيْنَا أَغْوَيْنَاهُمْ كَمَا غَوَيْنَا ۖ تَبَرَّأْنَا إِلَيْكَ ۖ مَا كَانُوا إِيَّانَا يَعْبُدُونَ ﴿٦٣﴾ وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ ۚ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ ﴿٦٤﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ ﴿٦٥﴾ فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءَلُونَ ﴿٦٦﴾ فَأَمَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَىٰ أَن يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ ﴿٦٧﴾ وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّـهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿٦٨﴾ وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ ﴿٦٩﴾ وَهُوَ اللَّـهُ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ وَالْآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٧٠﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّـهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّـهِ يَأْتِيكُم بِضِيَاءٍ ۖ أَفَلَا تَسْمَعُونَ ﴿٧١﴾ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّـهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَـٰهٌ غَيْرُ اللَّـهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ ۖ أَفَلَا تُبْصِرُونَ ﴿٧٢﴾ وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿٧٣﴾ وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ أَيْنَ شُرَكَائِيَ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿٧٤﴾ وَنَزَعْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا فَقُلْنَا هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ فَعَلِمُوا أَنَّ الْحَقَّ لِلَّـهِ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَفْتَرُونَ ﴿٧٥﴾ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَىٰ فَبَغَىٰ عَلَيْهِمْ ۖ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ ﴿٧٦﴾ وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّـهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ ۖ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا ۖ وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّـهُ إِلَيْكَ ۖ وَلَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ ۖ إِنَّ اللَّـهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿٧٧﴾ قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ عِندِي ۚ أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا ۚ وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ ﴿٧٨﴾ فَخَرَجَ عَلَىٰ قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ ۖ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴿٧٩﴾ وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّـهِ خَيْرٌ لِّمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا وَلَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الصَّابِرُونَ ﴿٨٠﴾ فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الْأَرْضَ فَمَا كَانَ لَهُ مِن فِئَةٍ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّـهِ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُنتَصِرِينَ ﴿٨١﴾ وَأَصْبَحَ الَّذِينَ تَمَنَّوْا مَكَانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّـهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ ۖ لَوْلَا أَن مَّنَّ اللَّـهُ عَلَيْنَا لَخَسَفَ بِنَا ۖ وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ ﴿٨٢﴾ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ ﴿٨٣﴾ مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا ۖ وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٨٤﴾ إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿٨٥﴾ وَمَا كُنتَ تَرْجُو أَن يُلْقَىٰ إِلَيْكَ الْكِتَابُ إِلَّا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ ظَهِيرًا لِّلْكَافِرِينَ ﴿٨٦﴾ وَلَا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آيَاتِ اللَّـهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَيْكَ ۖ وَادْعُ إِلَىٰ رَبِّكَ ۖ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿٨٧﴾ وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٨٨﴾ | به نام خداوند رحمتگر مهربان طا، سین، میم. (۱) این است آیات کتاب روشنگر. (۲) [بخشی] از گزارش [حال] موسی و فرعون را برای [آگاهی] مردمی که ایمان میآورند، به درستی بر تو میخوانیم: (۳) فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت، و مردم آن را طبقه طبقه ساخت؛ طبقهای از آنان را زبون میداشت: پسرانشان را سر میبرید، و زنانشان را [برای بهرهکشی] زنده بر جای میگذاشت، که وی از فسادکاران بود. (۴) و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین] کنیم، (۵)و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم. (۶) و به مادر موسی وحی کردیم که: «او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز، و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار میدهیم.» (۷) پس خاندان فرعون، او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمنِ [جانِ] آنان و مایهاندوهشان باشد. آری، فرعون و هامان و لشکریان آنها خطاکار بودند. (۸) و همسر فرعون گفت: «[این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود. او را مکشید. شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم، ولی آنها خبر نداشتند. (۹) و دل مادر موسی [از هر چیز، جز از فکر فرزند] تهی گشت. اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمانآورندگان باشد، چیزی نمانده بود که آن [راز] را افشا کند. (۱۰) و به خواهر [موسی] گفت: «از پی او برو.» پس او را از دور دید، در حالی که آنان متوجه نبودند. (۱۱) و از پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم. پس [خواهرش آمد و] گفت: «آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟» (۱۲) پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است، ولی بیشترشان نمیدانند. (۱۳) و چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم. (۱۴) و داخل شهر شد بیآنکه مردمش متوجه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت: یکی، از پیروان او و دیگری از دشمنانش [بود]. آن کس که از پیروانش بود، بر ضد کسی که دشمن وی بود، از او یاری خواست. پس موسی مشتی بدو زد و او را کشت. گفت: «این کار شیطان است، چرا که او دشمنی گمراهکننده [و] آشکار است.» (۱۵) گفت: «پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، مرا ببخش.» پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است. (۱۶) [موسی] گفت: «پروردگارا به پاس نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.» (۱۷) صبحگاهان در شهر، بیمناک و در انتظار [حادثهای] بود. ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود [باز] با فریاد از او یاری خواست. موسی به او گفت: «به راستی که تو آشکارا گمراهی.» (۱۸) و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: «ای موسی، آیا میخواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی؟ تو میخواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی، و نمیخواهی از اصلاحگران باشی.» (۱۹) و از دورافتادهترین [نقطه] شهر، مردی دوان دوان آمد [و] گفت: «ای موسی، سران قوم درباره تو مشورت میکنند تا تو را بکشند. پس [از شهر] خارج شو. من جداً از خیرخواهان توام.» (۲۰) موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که می]گفت: «پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.» (۲۱) و چون به سوی [شهر] مدین رو نهاد [با خود] گفت: «امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.» (۲۲) و چون به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که [دامهای خود را ] آب میدادند، و پشت سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور میکردند. [موسی] گفت: «منظورتان [از این کار ]چیست؟» گفتند: «[ما به گوسفندان خود] آب نمیدهیم تا شبانان [همگی گوسفندانشان را] برگردانند، و پدر ما پیری سالخورده است.» (۲۳) پس برای آن دو، [گوسفندان را] آب داد، آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت: «پروردگارا، من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم.» (۲۴) پس یکی از آن دو زن -در حالی که به آزرم گام برمیداشت- نزد وی آمد [و] گفت: «پدرم تو را میطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] برای ما، مزد دهد.» و چون [موسی] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد، [وی] گفت: «مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی.» (۲۵) یکی از آن دو [دختر] گفت: «ای پدر، او را استخدام کن، چرا که بهترین کسی است که استخدام میکنی: هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است.» (۲۶) [شعیب] گفت: «من میخواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده میکنی] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است، و نمیخواهم بر تو سخت گیرم، و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهی یافت.» (۲۷) [موسی] گفت: «این [قرار داد] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدی [روا] نباشد، و خدا بر آنچه میگوییم وکیل است.» (۲۸) و چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را [همراه] برد، آتشی را از دور در کنار طور مشاهده کرد، به خانواده خود گفت: «[اینجا] بمانید، که من آتشی از دور دیدم، شاید خبری از آن یا شعلهای آتش برایتان بیاورم، باشد که خود را گرم کنید.» (۲۹) پس چون به آن [آتش] رسید، از جانب راست وادی، در آن جایگاه مبارک، از آن درخت ندا آمد که: «ای موسی، منم، من، خداوند، پروردگار جهانیان.» (۳۰) و [فرمود:] «عصای خود را بیفکن.» پس چون دید آن مِثْل ماری میجنبد، پشت کرد و برنگشت. «ای موسی، پیشای و مترس که تو در امانی.» (۳۱) «دست خود را به گریبانت ببر تا سپید بیگزند بیرون بیاید، و [برای رهایی ] از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان. این دو [نشانه] دو برهان از جانب پروردگار تو است [که باید] به سوی فرعون و سران [کشور] او [ببری]، زیرا آنان همواره قومی نافرمانند.» (۳۲) گفت: «پروردگارا، من کسی از ایشان را کشتهام، میترسم مرا بکشند. (۳۳) و برادرم هارون از من زبانآورتر است، پس او را با من به دستیاری گسیلدار تا مرا تصدیق کند، زیرا میترسم مرا تکذیب کنند.» (۳۴) فرمود: «به زودی بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو، تسلطی قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما، به شما دست نخواهند یافت شما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود.» (۳۵) پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: «این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین [چیزی] نشنیدهایم.» (۳۶) و موسی گفت: «پروردگارم به [حال] کسی که از جانب او رهنمودی آورده و [نیز] کسی که فرجام [نیکوی] آن سرا برای اوست، داناتر است. در حقیقت، ظالمان رستگار نمیشوند.» (۳۷) و فرعون گفت: «ای بزرگان قوم، من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم. پسای هامان؛ برایم بر گل آتش بیفروز و برجی [بلند] برای من بساز، شاید به [حال] خدای موسی اطّلاع یابم، و من جداً او را از دروغگویان میپندارم.» (۳۸) و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناحق سرکشی کردند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانیده نمیشوند. (۳۹) تا او و سپاهیانش را فرو گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم، بنگر که فرجام کار ستمکاران چگونه بود. (۴۰) و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش میخوانند گردانیدیم، و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. (۴۱) و در این دنیا لعنتی بدرقه [نام] آنان کردیم و روز قیامت [نیز] ایشان از [جمله] زشترویانند. (۴۲) و به راستی، پس از آنکه نسلهای نخستین را هلاک کردیم، به موسی کتاب دادیم که [دربردارنده] روشنگریها و رهنمود و رحمتی برای مردم بود، امید که آنان پند گیرند. (۴۳) و چون امر [پیامبری] را به موسی واگذاشتیم، تو در جانب غربی [طور] نبودی و از گواهان [نیز] نبودی. (۴۴) لیکن ما نسلهایی پدید آوردیم و عمرشان طولانی شد. و تو در میان ساکنان [شهر] مَدْین مقیم نبودی تا آیات ما را بر ایشان بخوانی، لیکن ما بودیم که فرستنده [پیامبران] بودیم. (۴۵) و آندم که [موسی را] ندا دردادیم، تو در جانب طور نبودی، ولی [این اطّلاع تو] رحمتی است از پروردگار تو، تا قومی را که هیچ هشداردهندهای پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهی، باشد که آنان پندپذیرند. (۴۶) و اگر نبود که وقتی به [سزای] گناهانی که مرتکب شدند مصیبتی به ایشان برسد، بگویند: «پروردگارا، چرا فرستادهای به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم» [قطعاً در کیفر آنان شتاب میکردیم]. (۴۷) پس چون حق از جانب ما برایشان آمد، گفتند: «چرا نظیر آنچه به موسی داده شد، به او داده نشده است؟» آیا به آنچه قبلاً به موسی داده شد کفر نورزیدند؟ گفتند: «دو ساحر با هم ساختهاند.» و گفتند: «ما همه را منکریم.» (۴۸) بگو: «پس اگر راست میگویید، کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کنندهتر باشد تا پیرویش کنم.» (۴۹) پس اگر تو را اجابت نکردند، بدان که فقط هوسهای خود را پیروی میکنند؛ و آیا گمراهتر از آن کس که پیروی هوای نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهی را نپذیرفته، کسی پیدا میشود؟! مسلّماً خداوند قوم ستمگر را هدایت نمیکند!(۵۰) و به راستی، این گفتار را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته نازل ساختیم، امید که آنان پند پذیرند. (۵۱) کسانی که قبل از آن، کتاب [آسمانی] به ایشان دادهایم، آنان به [قرآن] میگروند. (۵۲) و چون بر ایشان فرو خوانده میشود، میگویند: «بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پیش از آن [هم] از تسلیمشوندگان بودیم.» (۵۳) آنانند که به [پاس] آنکه صبر کردند و [برای آنکه] بدی را با نیکی دفع مینمایند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند، دو بار پاداش خواهند یافت. (۵۴) و چون لغوی بشنوند از آن روی برمیتابند و میگویند: «کردارهای ما از آنِ ما و کردارهای شما از آنِ شماست، سلام بر شما، جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم.» (۵۵) در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند، و او به راهیافتگان داناتر است. (۵۶) و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدایت پیروی کنیم، از سرزمین خود ربوده خواهیم شد.» آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی -که رزقی از جانب ماست- به سوی آن سرازیر میشود؟ ولی بیشترشان نمیدانند. (۵۷) و چه بسیار شهرها که هلاکش کردیم، [زیرا] زندگی خوش، آنها را سرمست کرده بود. این است سراهایشان که پس از آنان -جز برای عدّه کمی- مورد سکونت قرار نگرفته، و ماییم که وارث آنان بودیم. (۵۸) و پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند، و ما شهرها را -تا مردمشان ستمگر نباشند- ویرانکننده نبودهایم. (۵۹) و هر آنچه به شما داده شده است، کالای زندگی دنیا و زیور آن است، و[لی] آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است؛ مگر نمیاندیشید؟ (۶۰) آیا کسی که وعده نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهرهمندش گردانیدهایم [ولی] او روز قیامت از [جمله] احضارشدگان [در آتش] است؟ (۶۱) و [به یاد آور] روزی را که آنان را ندا میدهد و میفرماید: «آن شریکان من، که میپنداشتید کجایند؟» (۶۲) آنان که حکم [عذاب] بر ایشان واجب آمده، میگویند: «پروردگارا، اینانند کسانی که گمراه کردیم، گمراهشان کردیم همچنانکه خود گمراه شدیم، [از آنان] به سوی تو بیزاری میجوییم، ما را نمیپرستیدند [بلکه پندار خود را دنبال میکردند].» (۶۳) و [به آنان] گفته میشود: «شریکان خود را فرا خوانید.» [پس آنها را میخوانند] ولی پاسخشان نمیدهند و عذاب را میبینند [و آرزو میکنند که]ای کاش هدایتیافته بودند. (۶۴) و روزی را که [خدا] آنان را ندا درمیدهد و میفرماید: «فرستادگان [ما] را چه پاسخ دادید؟» (۶۵) پس در آن روز اخبار بر ایشان پوشیده گردد و از یکدیگر نمیتوانند بپرسند. (۶۶) و امّا کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد، امید که از رستگاران باشد. (۶۷) و پروردگار تو هر چه را بخواهد میآفریند و برمیگزیند، و آنان اختیاری ندارند. منزه است خدا، و از آنچه [با او] شریک میگردانند برتر است. (۶۸) و آنچه را سینههایشان پوشیده یا آشکار میدارد، پروردگارت میداند. (۶۹) و اوست خدا[یی که] جز او معبودی نیست. در این [سرای] نخستین و در آخرت، ستایش از آنِ اوست، و فرمان، او راست و به سوی او بازگردانیده میشوید. (۷۰) بگو: «هان، چه میپندارید اگر خدا تا روز رستاخیز شب را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما روشنی میآورد؟ آیا نمیشنوید؟» (۷۱) بگو: «هان، چه میپندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد؛ جز خداوند کدامین معبود برای شما شبی میآورد که در آن آرام گیرید، آیا نمیبینید؟» (۷۲) و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این [یک] بیارامید و [در آن یک] از فزونبخشی او [روزی خود] بجویید، باشد که سپاس بدارید. (۷۳) و [یاد کن] روزی را که ندایشان میکند و میفرماید: «آن شریکان که میپنداشتید کجایند؟» (۷۴) و از میان هر امتی گواهی بیرون میکشیم و میگوییم: «برهان خود را بیاورید.» پس بدانند که حقّ از آنِ خداست، و آنچه برمیبافتند از دستشان میرود. (۷۵) قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد، و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد، آنگاه که قوم وی بدو گفتند: «شادی مکن که خدا شادیکنندگان را دوست نمیدارد. (۷۶) و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن، و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمیدارد. (۷۷) [قارون] گفت: «من اینها را در نتیجه دانش خود یافتهام.» آیا وی ندانست که خدا نسلهایی را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مالاندوزتر بودند؟ و[لی این گونه] مجرمان را [نیازی] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست. (۷۸) پس [قارون] با کوکبه و شکوه خود بر قومش نمایان شد؛ کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند: «ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده میشد، واقعاً او بهره بزرگی [از ثروت] دارد.» (۷۹) و کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند، گفتند: «وای بر شما! برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است، و جز شکیبایان آن را نیابند.» (۸۰) آنگاه [قارون] را با خانهاش در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که در برابر [عذاب] خدا او را یاری کنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع کند. (۸۱) و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند، صبح میگفتند: «وای، مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند، و اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را [هم] به زمین فرو برده بود؛ وای، گویی که کافران رستگار نمیگردند.» (۸۲) آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند، و فرجام [خوش] از آنِ پرهیزگاران است. (۸۳) هر کس نیکی به میان آورد، برای او [پاداشی] بهتر از آن خواهد بود، و هر کس بدی به میان آورد، کسانی که کارهای بد کردهاند جز سزای آنچه کردهاند نخواهند یافت. (۸۴) در حقیقت، همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد، یقیناً تو را به سوی وعدهگاه بازمیگرداند. بگو: «پروردگارم بهتر میداند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است؟» (۸۵) و تو امیدوار نبودی که بر تو کتاب القا شود، بلکه این رحمتی از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش. (۸۶) و البته نباید تو را از آیات خدا -بعد از آنکه بر تو نازل شده است- باز دارند، و به سوی پروردگارت دعوت کن، و زنهار از مشرکان مباش. (۸۷) و با خدا معبودی دیگر مخوان. خدایی جز او نیست. جز ذات او همه چیز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوی او بازگردانیده میشوید. (۸۸) |
سوره پیشین: سوره نمل | سوره قصص سورههای مکی • سورههای مدنی | سوره پسین: سوره عنکبوت |
١.فاتحه ٢.بقره ٣.آلعمران ٤.نساء ٥.مائده ٦.انعام ٧.اعراف ٨.انفال ٩.توبه ١٠.یونس ١١.هود ١٢.یوسف ١٣.رعد ١٤.ابراهیم ١٥.حجر ١٦.نحل ١٧.اسراء ١٨.کهف ١٩.مریم ٢٠.طه ٢١.انبیاء ٢٢.حج ٢٣.مؤمنون ٢٤.نور ٢٥.فرقان ٢٦.شعراء ٢٧.نمل ٢٨.قصص ٢٩.عنکبوت ٣٠.روم ٣١.لقمان ٣٢.سجده ٣٣.احزاب ٣٤.سبأ ٣٥.فاطر ٣٦.یس ٣٧.صافات ٣٨.ص ٣٩.زمر ٤٠.غافر ٤١.فصلت ٤٢.شوری ٤٣.زخرف ٤٤.دخان ٤٥.جاثیه ٤٦.احقاف ٤٧.محمد ٤٨.فتح ٤٩.حجرات ٥٠.ق ٥١.ذاریات ٥٢.طور ٥٣.نجم ٥٤.قمر ٥٥.الرحمن ٥٦.واقعه ٥٧.حدید ٥٨.مجادله ٥٩.حشر ٦٠.ممتحنه ٦١.صف ٦٢.جمعه ٦٣.منافقون ٦٤.تغابن ٦٥.طلاق ٦٦.تحریم ٦٧.ملک ٦٨.قلم ٦٩.حاقه ٧٠.معارج ٧١.نوح ٧٢.جن ٧٣.مزمل ٧٤.مدثر ٧٥.قیامه ٧٦.انسان ٧٧.مرسلات ٧٨.نبأ ٧٩.نازعات ٨٠.عبس ٨١.تکویر ٨٢.انفطار ٨٣.مطففین ٨٤.انشقاق ٨٥.بروج ٨٦.طارق ٨٧.اعلی ٨٨.غاشیه ٨٩.فجر ٩٠.بلد ٩١.شمس ٩٢.لیل ٩٣.ضحی ٩٤.شرح ٩٥.تین ٩٦.علق ٩٧.قدر ٩٨.بینه ٩٩.زلزله ١٠٠.عادیات ١٠١.قارعه ١٠٢.تکاثر ١٠٣.عصر ١٠٤.همزه ١٠٥.فیل ١٠٦.قریش ١٠٧.ماعون ١٠٨.کوثر ١٠٩.کافرون ١١٠.نصر ١١١.مسد ١١٢.اخلاص ١١٣.فلق ١١٤.ناس |
پانویس
- ↑ خرمشاهی، «سوره قصص»، ص۱۲۴۵.
- ↑ صفوی، «سوره قصص»، ص۷۸۸.
- ↑ صفوی، «سوره قصص»، ص۷۸۸.
- ↑ معرفت، آموزش علوم قرآن، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۱۶۶.
- ↑ خرمشاهی، «سوره قصص»، ص۱۲۴۵.
- ↑ صفوی، «سوره قصص»، ص۷۸۸.
- ↑ رامیار، تاریخ قرآن، ۱۳۸۷ش، ص۵۹۷.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۶-۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۶.
- ↑ خامهگر، محمد، ساختار سورههای قرآن کریم، تهیه مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت نورالثقلین، قم، نشر نشرا، چ۱، ۱۳۹۲ش.
- ↑ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱، ص۳۴۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ح۷، ص۴۰۶.
- ↑ طوسی، التبیان،دار احیاء التراث العربی، ج۸، ص۱۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۵۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۱۲۰-۱۲۵
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۴۰۶؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۴۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۴۰۸؛ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۱ق، ص۳۴۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، اعلمی بیروت، ج۷، ص۴۵۱.
- ↑ رضایی اصفهانی، آیات مهدویت در قرآن از منظر احادیث تفسیری، ۱۳۸۹ش، ص۱۳۱.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۶، ص۱۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ۳۷۵.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۸۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۴۲۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۳ق، اعلمی بیروت، ج۱۶، ص۸۲. الشيخ الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، دارالمعرفة، ج۷، ص۴۲۰
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۴۲۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۹۰-۹۱.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، مکتبة المرتضویه، ص۴۶۵.
- ↑ الشيخ الطبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، دارالمعرفة، ج۷، ص۳۹۰.
- ↑ صدوق، ثواب الأعمال، ۱۴۰۶ق، ص۱۰۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۷، ص۳۷۳.
- ↑ ازتبدیل شدن عصا و چوب دستی موسی با اعجازبه مار در قرآن تعبیر به حیّه (حیّة تسعی)و جانّ شده است وجانّ را به معنای ماری کوچک و باریک و تیزرو معنا کرده اند وترجمه به ماری بزرگ و نیز اژدها (که ماری بس بزرگ وافسانه ای است )و یا اژدهایی مهیب و سبک خیز نیازبه توجیه دارد.
- ↑ دقیقا معلوم نیست او کیست. در تفسیر مجمع البیان ج۷ ص ۴۴۹ حارث بن نوفل بن عبدمناف و در اسباب نزول القران واحدی ج ۱ ص۳۴۸ حارث بن عثمان بن نوفل بن عبدمناف و در کتاب تفسیر بسیط واحدی، حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف است که از سران قریش بوده و اسلام را درک کرده ولی مسلمان نشده و بنابر نقل سیره ابن هشام ج ۲ ص۲۵۲در جنگ بدر در حال کفر کشته شده است. البته احتمال دارد که مشابهت اسمی باشد و این چند اسم یک نفر باشند.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ق/۱۳۷۶ش.
- اردبیلی، احمد بن محمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، محقق محمدباقر بهبودی، تهران، مکتبه المرتضویه، بی تا.
- خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، تهران: دوستان-ناهید، ۱۳۷۷ش.
- راميار، محمود، تاريخ قرآن،تهران، انتشارات امير کبير،۱۳۸۷ش
- رضایی اصفهانی، محمدعلی، «آیات مهدویت در قرآن از منظر احادیث تفسیری»، مطالعات تفسیری، ش۴، ۱۳۸۹ش.
- صدوق، ابن بابویه، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم: دار الشریف رضی، ۱۴۰۶ق.
- صفوی، سلمان، «سوره قصص»، در دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان آزاده، ۱۳۹۶ش.
- طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار احیا التراث العربی، بی تا.
- معرفت، محمدهادی، آموزش علوم قرآن، [بیجا]، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۱ش.
- مكارم شيرازى، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۱ش.
- واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
پیوند به بیرون